هوش هیجانی ، توانائی فهمیدن و اداره کردن هیجانات است . همان طور که مردم از لحاظ هوش عمومی با هم فرق دارند ، از لحاظ هوش هیجانی نیز با هم فرق دارند . هوش هیجانی بیش از هوش عمومی به داشتن زندگی موفقیت آمیز و لذت بخش کمک می کند . چون هوش هیجانی عمدتاً آموختنی است نه ارثی ، پس می توانیم آنرا بهبود بخشیم .
شناخت هیجانات خود عبارت است از خودآگاهی ، فهمیدن احساسات اصلی خودمان و نام بردن هیجاناتمان . همچنین به معنای واقف بودن بر نجواهای درونی و گفتگوهای مان با خودمان و افکارخودکاری است که ضمیمه هیجانات و خلقیات هستند .
اداره کردن هیجانات خود ، هم به شناخت هیجانات خود ، افکار خودکار و گفتگوهای درونی ما با خودمان بستگی دارد . رمز زندگی موفق ، مدیریت اثر بخش تر هیجانات است . اگر هیجاناتت را اداره نکنی آنها تو را اداره خواهند کرد . اداره کردن اثر بخش هیجانات شامل :
تسکین دادن و آرام کردن خودمان هنگام ناراحتی
تمرین خویشتنداری
مدیریت عصبانیت
کنترل تکانه ها
ابراز به موقع و بجای هیجانات
اجتناب از اضطراب ، عصبانیت و افسردگی مستمر
رسیدگی به شکست ها و مشکلات اجتناب ناپذیر زندگی
اجتناب از سایه افکندن و تسلط هیجانات منفی بر قضاوت و توان حل مسئله ما
تحمل ناکامی
پذیرش و بها دادن به خود
شناخت و تشخیص هیجانات دیگران عبارت است از خواندن و درک کردن احساسات و نیات دیگران .
اداره کردن روابط خود با دیگران . اداره کردن روابط تا حد زیادی به شناخت هیجانات خودمان ، مدیریت هیجانات خودمان و شناخت و تشخیص هیجانات دیگران بستگی دارد .
انگیزه دادن به خودمان برای رسیدن به هدفهای دست یافتنی است . شامل برنامه ریزی ، پشتکار، به تاخیر انداختن کامیابی ، تحمل ناکامی ، مقاومت در برابر رفتار تکانشی ، پشت سر گذاشتن شکست ها و مشکلات زندگی و ارضا شدن از فعالیت های فعلی است . انگیزه دادن به خود برای رسیدن به هدف ها به شناختن و اداره کردن هیجانات خودمان هم بستگی دارد .
این هیجانات و مراکز مغزی مولد آنها بصورت ژنتیکی از نسلی به نسل دیگر انتقال یافتند و ما همچنان هیجانات بدوی را حفظ کرده ایم . مراکز بدوی مغز ما تاثیر چشمگیری بر هیجانات دارند . اما زبان و مراکز عالی مغز می توانند بر مراکز بدوی تاثیر بگذارند و ما را از سلطه این مراکز برهانند . تاثیرات اصلی آنها بر هیجانات و رفتار ما فکرکردن ، ارزیابی رویدادها و گفتگوهای درونی ما با خودمان است . هیجانات ما تا حد زیادی ولی نه بطور کامل توسط باورها یا همان طرز فکرمان راجع به مسائل و گفتگوهای درونی ما با خودمان کنترل می شوند .
بله ! پزشکان ، روانپزشکان و روان شناسان پذیرفته اند که رویدادهای پر استرس ، ناراحتی هیجانی و ارزیابی ما از رویدادهای ناخوشایند ، تاثیر عمیقی بر سلامت ما می گذارند . استرس هیجانی می تواند کشیدگی عضلانی را بیشتر کند سردردهای تنشی و به سایر دردهای عضلانی منتهی شود . گرفتگی عروق خونی مغز هم می تواند باعث سردرد میگرنی شود .
عصبانیت و ترس باعث ترشح موادی در خون می شوند که احتمال لخته شدن خون را افزایش می دهند . شنیدن خبر بد فشار خون را تا حد خطر ناکی بالا می برد . افزایش فشار خون و لخته شدن سریع خون می تواند باعث مرگ شود . آشفتگی هیجانی می تواند باعث تضعیف دستگاه ایمنی بدن شود و ما را در برابر عفونت های ویروسی و باکتریائی آسیب پذیر کند . استرس می تواند در جدار بینی ، گلو ، سینوس ها و ریه تغییراتی ایجاد کند که به عفونت های مکرر یا مزمن ختم می شوند . برخی از دانه های پوستی و ریزش موها نیز علل روانی دارند . ناراحتی هیجانی می تواند باعث ترشح بیش از حد اسید معده شود که زمینه ساز ترش کردن و التهاب معده است . حالت تهوع ، استفراغ ، اسهال و یبوست هم می توانند معلول مشکلات هیجانی باشند . برخی از اختلالات خوردن ، مثل پرخوری و کم خوری عصبی هم علل روانی دارند .
شناخت ناکافی هیجانات و مدیریت ضعیف آنها می تواند رضایت خاطر ما را کم کند ، روابطمان را مخدوش کند ، مانع تحقق اهدافمان شود و همچنین به سلامت ما آسیب برساند .