سوالات افسردگی
۱۳۹۱-۱۰-۳۰هیپنوتیزم و باورهای نادرست
۱۳۹۱-۱۰-۳۰
«احساس میکنم که خیلی بیکس هستم»، « همه از من متنفرند» من حتی خودم هم از خودم متنفرم . چگونه میتوانم از این چاه نکبت خلاص شوم» «نمیتوانم درس بخوانم» « من هیچ دوستی ندارم» آیا این جملات آشناست؟ آیا نظیر چنین جملاتی را از زبان نوجوان خود شنیدهاید؟
افسردگی نوجوانان بیشتر از آنچه قبلاً فکر میکردند، رایج است. نوجوانی که بنظر گوشهگیر و تنها میرسد، در بیشتر موارد درگیر یک دوره حل مسئله است. در حالیکه برای برخی دیگر یک مشکل جدی تر است که حتی در مواردی میتواند منجر به خودکشی شود. نوجوانان افسرده احساس غمگینی میکنند و ممکن است این حالت را بعنوان احساس بیکسی استنباط نمایند.
معمولاً اینگونه نوجوانان در ارتباطات خود با خانواده و دوستان راحت نیستند. آنها اغلب توانایی تمرکز حواس ضعیفی دارند، در شروع عمل و اقدامات خودانگیخته بینهایت مشکل دارند، تغییرات قابل توجهی در نحوه تفکر و رفتار آنها مشاهده میشود، اغلب اوقات در طول شب با اختلالات خواب مواجهند و تغییراتی در الگوهای غذاخوردن آنها مشاهده میشود، ممکن است احساس شدید خستگی کنند، انگار خود را بزور حرکت میدهند یا برعکس برخی از آنان بسیار پرانرژی هستند، ممکن است احساس گناه یا بیارزشی کنند. نوجوانی که مبتلا به بیماری افسردگی است، اگر کمکی که به آن نیاز دارد دریافت نکند، ممکن است اقدام به خودکشی نماید. بطور عادی نوجوانان وقتی که غمگین باشند درباره غمشان شکایت یا صحبت میکنند و سعی میکنند که برای رفع آن کاری کنند. بطور کلی افراد در نوجوانی از والدینشان دور میشوند و بیشتر با همسالان خود تماس و ارتباط برقرار میکنند. تفاوت بین غم معمولی نوجوانان و افسردگی بستگی به مدت زمان، شدت و میزان انحراف خلق از خلق و رفتار معمول نوجوان دارد. نوجوانان به دلایل مختلف غمگین میشوند. نوجوانانی که بطور ممتد تحت فشار روانی هستند، افسرده میشوند و این موارد بیشتر در خانوادههایی اتفاق میافتد که مورد مشابهی در بین اعضای خانواده از افسردگی وجود داشته است.
چند نکته مهم
– در اجرای انضباط از تقویت مثبت استفاده کنید. شرمساری و تنبیه در برقراری انضباط ممکن است باعث بروز احساس بیارزشی و عدم کفایت در اداره امور زندگی در نوجوان گردد.
– از ابراز حمایت بیش از حد و راهنمایی بی حد به نوجوان احتراز کنید. حمایت بیش از حد امکان هر گونه بروز اشتباهی را از نوجوان می گیرد. هدایت و راهنمایی بیش از حد در زمینه آنچه که باید و آنچه که نباید توسط والدین باعث میشود که نوجوان فکر کند آنها به او اعتماد ندارند.
– انتظار پذیرش مطلق از طرف نوجوان خود نداشته باشید.
– از نوجوان خود انتظار تکمیل و برآوردن آرزوها و اهداف ناکام خود را نداشته باشید.
مجدداً ذکر میگردد که گاهگاهی احساس ناخشنودی در بین نوجوانان شایع است.
درصورتی که متوجه شدید حداقل ۳ مورد یا بیشتر از موارد ذیل بمدت دوهفته یا بیشتر ادامه دارد احتمال ابتلا به افسردگی نوجوانی وجود دارد:
– گریه کردن، غمگینی یا بداخلاقی
– گوشه گیری (احتراز از دوستان، فعالیتها و وقایع اجتماعی)
– مشکلات تغذیه
– افت عملکرد مدرسه ای
– فعالیت زیادی یا فقدان فعالیت انرژی
– احساس گناه یا خودکم بینی
– خستگی بیش از حد و دائمی
– اشتغال ذهنی بیش از حد در مورد مرگ، مردن یا آرزوی مرگ
اگر نوجوانی که مبتلا به افسردگی است کمکی دریافت نکند ممکن است بعنوان یک راه فرار از این موقعیت، اقدام به خودکشی نماید.
۱- تهدید یا صحبت کردن در مورد کشتن خود
۲- ابراز آمادگی برای مرگ مثل بخشیدن مایملک خود، وصیتنامه، نامههای وداع، یا خداحافظی کردن)
۳- بنحویی صحبت کردن که انگار هیچ امیدی به آینده ندارد.
۴- احساس بیکسی و ناامیدی نسبت به خود یا سایرین
نوجوانانی که هر کدام از این علائم را نشان دهند بایستی حتماً به روانپزشک ارجاع شوند و کمک تخصصی ویژه دریافت کنند. اگر احساس میکنید که نوجوان شما ممکن است از افسردگی رنج ببرد پیشنهاد میشود که نسبت به ارجاع او به یک متخصص باتجربه بهداشت روان و انجام ارزیابی دقیق اقدام نمایید.
– داوطلب گوش دادن به صحبتهای آنان باشید. زمانی را واقعاً صرف نوجوان خود کنید. احساس نکنید که همیشه باید توان پاسخگویی به سئوالات آنها را داشته باشید . فقط گوش کنید.
– مسئله مطرح شده توسط آنها را کاملاً جدی بدانید. آن مسئله ممکن است برای شما مهم نباشد ولی برای آنها اهمیت دارد. به نوجوان خود نشان دهید که مورد توجه شماست و سعی در درک او دارید.
– نوجوان خود را تنها نگذارید. بیان این جمله کمکی به نوجوان نمیکند: «چیزی نشده، سرت را بالا بگیر، فردا حتماً روز بهتری خواهد بود، مسئلهای که بوجود آمده برای او کاملاً جدی و واقعی است.
– نوجوان را تشویق کنید که با سایر بزرگسالان نیز همانند شما صحبت کند. به او پیشنهاد کنید که به آنها بعنوان یک دوست بزرگسال اعتماد کند. (این افراد مورد اعتماد والدین باشند)
– سعی کنید نشان دهید که آنها برایتان اهمیت دارند. آنها ممکن است از شما دوری کنند. در کنار آنها بمانید. سعی کنید شرایطی را فراهم کنید که با شما کاری را بطور مشترک انجام دهند. به آنان تأکید نکنید که بایستی شاد باشند. با آنها و احوالشان کنار بیایید.
– به موقع به آنها پیشنهاد کمک کنید. دریافت کمک به موقع مانع از فرورفتن نوجوان در افسردگی عمیق تر میشود و پیشگیری از بروز اختلال میگردد.
– سعی کنید تا علت اندوه نوجوان را دریابید . منشاء غم کجاست؟ با درک منشاء بروز غم نوجوان بهترین وسیله برای آزادساختن خود از اثرات آنرا در اختیار دارد.
– انتظار طرد داشته باشید. اگر سعی در ارتباط یا حمایت از نوجوان افسردهای را دارید تعجب نکنید که گاهی پاسخهای منفی و یا رفتار تحریک پذیری نشان دهند. این وضعیت را شخصی و خصوصی تعبیر نکنید. یک اصل مهم صبوری و تحمل است.
– بخاطر داشته باشید که شما نمیتوانید مسئول اعمال شخص دیگری که تحت فشار روانی یا افسردگی یا افکار خودکشی است باشید. آنچه که شما میتوانید انجام دهید ایفای نقش بعنوان یک دوست مسئول علاقمند در کنار نوجوان به هنگام موقعیتهای سخت میباشد. در این برهمه زمانی میتوانید به نگرانیهای آنها گوش کنید، از آنها حمایت کنید و برای دریافت کمکهای تخصصی آنها را راهنمایی و ارجاع دهید.( سودابه ملک پور، کارشناس ارشد روانشناسی کودکان استثنایی)
مانند هر بیماری دیگر، اینجا نیز پیشگیری مقدم بر درمان است. اگرچه ممکن است وجود زمینهی ژنتیکی، فرد را نسبت به افسردگی ، آسیبپذیرتر نماید ولی بیشک توجه به معنویات، آشتی با طبیعت و تقویت ارتباطهای سالم انسانی و خانوادگی، بهترین راه کاهش افسردگی و درنتیجه پیشگیری از آن است.
روشهای درمانی متنوعی مانند دارودرمانی، رفتاردرمانی، شناختدرمانی، خانوادهدرمانی، مشاوره، یوگا، مدیتیشن، روشهای تنآرامی، هیپنوتراپی و… برای مداوای افسردگی بهکار رفتهاند.
هیپنوتراپی یا هیپنوتیزم درمانی که در شاخههای مختلف پزشکی و روانپزشکی کاربردهای فراوانی دارد، بهدلیل تواناییهای متنوع و شکل خاص تکنیکها، همواره مورد توجه هر دو گروه بیمار و درمانگر بوده است. باورهای اشتباهی مانند قدرت هیپنوتیزور، تحت سلطه قرارگرفتن سوژه، دخالت نیروهای ماوراءالطبیعه و… سالها مانع پیشرفت هیپنوتیزم علمی بودهاند. خوشبختانه طی ۵۰سال اخیر، پیرو توجه فزاینده به مطالعهی علمی هیپنوتیزم، بسیاری از شُبَهات برطرف شده و این پدیدهی منحصربهفرد، بهعنوان درمانی مؤثر و قدرتمند، مورد تأیید و استفادهی مراکز معتبر علمی در سطح بینالمللی قرار گرفته است. در حال حاضر در سراسر اروپا و آمریکا، تمایل مردم و درمانگران برای بهرهگیری از فواید ارزشمند هیپنوتیزم، روزبهروز بیشتر میشود و این روش درمانی، محبوبیت و کاربرد افزونتری مییابد.
خلسه هیپنوتیزمی بهدلیل همراهی همیشگیاش با تنآرامی و آرامش عمیق، به خودیِ خود موجب کاهش استرس ، اضطراب و تنش میشود. اغلب جلسات هیپنوتراپی شامل حالاتی از آرامش خوشایند و لذتبخش نظیر احساس سبکی، شناوری و آرامش عمیق جسمی و روحی است که موجب تقویت اثرات درمانی هیپنوتیزم میشوند. بیمار به کمک هیپنوتیزم میآموزد که بیش از آنچه تصور میکرده، بر بدن خود کنترل دارد و میتواند تغییرات فیزیولوژیک بدنش را هدایت نماید. بنابراین هیپنوتیزم فرصتی است برای یادگیری اِعمال کنترل بهتر و مؤثرتر. زمانی که شخص چنین توانایی مفیدی را در خود ایجاد و تقویت نماید، اعتمادبهنفسش بیشتر میشود و بهتر قادر است آرامش خود را در موقعیتهای مختلف، حفظ کرده و براسترس ، اضطراب و افسردگی غلبه نماید. از سوی دیگر، یک هیپنوتراپیست ماهر و باتجربه قادر است با استفاده از تکنیکهای مؤثر هیپنوتیزمی، استرس ، اضطراب و افسردگی بیمار را درمان نماید . در صورتی که علایم افسردگی بسیار خفیف باشند، روشهای به عهده گرفتن مراقبت از خود را در پیش گیرید:
با دوستان و خانواده صحبت کنید.
به طور منظم ورزش کنید.
یک رژیم غذایی متعادل و کمچرب داشته باشید.
الکل مصرف نکنید؛
کارهای عادی زندگی خود را ادامه دهید.
فیلمهای خندهدار و شاد ببینید.
در صورت امکان به تعطیلات بروید.
احساسات خود را در یک دفتر خاطرات روزانه بنویسید.
سعی کنید مشکلات در روابط با دیگران را حل کنید (البته بهتر است که در این زمان تصمیمات عمده نگیرید).
تا حدی که میتوانید فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری خود را حفظ کنید.
مسؤولیتهای خود را تا زمان بهبودی به فرد دیگری واگذار کنید.
مطلب مرتبط:
17 دیدگاه ها
باسلام و خسته نباشید بنده ۳۰ سالم هست.که حدود ۱۲ سال پیش عاشق یه نفر شدم اما بعد از ۷سال تموم شد که اونم به دلیل خیانت کردن مشکل بنده اینجا هست چون یه بار ضربه خوردم دیگه هیچ کسو نمیتونم قبول کنم برای زندگی و هز اون طرف واقعا دیگه امیدی به زندگی ندارم و تمام روزها تکرار و خوابم در صبحا بیشتره وقتی ۷ صب بیدار میشم واقعا فکر میکنم چیکار کنم کجا برم وقتی میبینم هیچ برنامه ای و هدفی نیستت میخاابم و اعتماد به نفسم پایین اومده نمیدونم چیکار کنم تا اینکه خواستم ببینم ایا بنده هم به هیپنوتیزم نیاز دارم که مشکلم حل میشه.و بتونم دوباره زندگی کنم.ممنون میشم که جواب بنده رو بدهید مرسی.
سلام مهسا ی عزیز.
همانطور که بارها نوشته ام درمان افسردگی ۱۰ تا ۱۲ جلسه هست.
موفق باشید.
سلام دکتر. من از وقتی وارد ۱۴سالگی شدم یک حس های عجیبی دارم بیشتر شبا گریه میکنم اشتهای زیادی ندارم زمان خوابم نامرتب شده و بیشتر اوقات خوابم نمیبره از خانوادم دور شدم حس میکنم هیچ کدوم از اونا منو درک نمیکنن سر هر چیزی عصبی میشم اما برخلاف خونه توی مدرسه خیلی شادم یکم تو درسام افت کردم مامانم همیشه منو با دیگران مقایسه میکنه و همش نقطه ضعف های منو میگه گاهی اوقات از دست خودم و همه خسته میشم و دلم میخواد خودکشی کنم وقتی هم گریه میکنم نمیدونم دلیلش چیه احساس بدی نسبت به خودم و اطرافیانم دارم کم حوصله شدم و دلم میخواد تنها باشم نمیدونم باید چیکارکنم لطفا راهنمایی کنید .ممنون
سلام نفس عزیز
علایمی که ذکر کرده اید نشان از افسردگی است که با روش من با هیپنوتراپی ۱۰ تا ۱۲ جلسه نیاز به درمان دارد. در صورت تمایل به درمان با شماره مطب تماس بگیرید . همواره سلامت و موفق باشید.
سلام من ۱۴سالمه و۳ساله توخودم رفتم و همش بعضی شب ها گریه می کنم .واحساس می کنم که تمام کارهای روزانه ام تکراریه وبار دومه که دارم میام به این دنیا من همیشه باذهنم درگیرم وهمیشه قبل از این که اتفاقی بیفته من یه جورایی توذهنم ازش خبردار می شم من کسی رو می بینم که بقیه قادر به دیدن اون نیستن چن بار من ویردن به یه روانشناس ولی اصلا نتیجه نگرفتم ومشکل اصلیم اینه که نمیتونم به کسی بگم چون اگه بگم مطمئنم که حرفم رو باور نمی کنن
سلام مریم خانم
بهتر است به یک روانپزشک مراجعه و تحت درمان دارویی قرار بگیرید. موفق باشید.
من چهارده سالمه و به جرعت میتوانم بگم که هیچ مشکلی ندارم نه با خانوادن نه با اقوام و نه دوستام دوست زیاد دارم ولی دوست صمیمی ندارم ولی مدتی است که یکی از هم مدرسه ای هام مرده با هاش دوست نبودم ولی بعد از مرگ اون من یه نفر انگار تویه دلم مرگ را به من حس مرگ را به من تلقین میکنه و گاهی وقتا هم احساس بی ارزش بودن زندگی رو دادم و فکرایی به سرم میزنه که اصلا دوسشون ندارم خواهس میکنم خواهش میکنم جوابمو بدین میخوام مشکلم حل بشه ممنون
خدا را سپاسگزارم که هیچ مشکلی ندارید. بگذارید از این موضوع چند ماه بگذرد اگر بعد از آن (بعد از حدود ۶ ماه) هنوز این مشکل پابرجاست مجددا تماس بگیرید. شادکام باشید.
ادامه بقیه ان مطلب من پشر ۱۳ ساله هستم
فکر های زیادی در باره ی خودم و خانواده ام می کنم ارزو های زیادی در ذهن خود دارم از خود سوال می کنم از مردن کسی نزدیک هستیم یا نه لطفا جواب من را بدهید./
پیامتان ناقص است و من متوجه وجود سوالی در آن نشدم . اما در مورد مختصر حالتی را که توضیح دادید با والدین خود در این مورد صحبت کنید تا شما را به روانپزشک ببرند ببینند آیا وسواس فکری هست یا فقط یک اضطراب است . هر چه زودتر درست تشخیص داده شود و درمان شود بهتر است . شاید بد نباشد والدین شما با مدیر دفتر من خانم صادقی ۰۹۱۲۳۹۸۹۵۸۷ تماس بگیرند. خداوند یاورتان باد .
با عرض سلام خدمت دکتر حریری عزیز . من پسر ۱۶ ساله هستم و یه مشکلی در رابطه با اعتماد به نفس و روابط اجتماعیم با دوستانم دارم. راستش مشکل من اینه که توی جمع های دوستانه معمولا ساکتم….نمدونم چی بگم. حرف زدن یکم برام سخته. معمولا وقتی میخوام حرف بزنم کلمات رو خوب ادا نمیکنم…. یا کوتاه کوتاه حرف میزنم و خیلی آروم . معمولا فکر میکنم صدام قشنگ یا مثلا تیپم خوب نیست….البته میدونم که بخشی از این ها اتلقینات درونیه….اما میخوام آنهارو از بین ببرم …. نمیدونم باید چه کار کنم. خیلی ممنون میشم اگه کمکم کنید. با تشکر
سلام حامد جان .
اگر مایل به درمان اضطراب اجتماعی با هیپنوتیزم هستید میتوانید با تلفنهای دفتر من تماس بگیرید و تعیین وقت بفرمایید . تقریبا ۸ تا ۷ جلسه نیاز هست. موفق باشید.
سلام.میخواستم بدونم ایا بیماری دو قطبی با هیپنوتیزم درمان پذیر است ؟
سلام سمانه خانم . اختلال دو قطبی چند وجه دارد که هیپنوتیزم روی همه آنها میتواند کار کند : اول نداشتن شناخت و آگاهی بیمار از بیماریش و اینکه این تغییرات در حالت او عادی و متداول بین همه افراد نیست . دوم اینکه در زمانهایی افسرده است . و سوم اینکه در زمانهایی از حالت اعتدال خارج میشود و باید ضمن شناخت این حالت آنرا کنترل کند ؛ همه اینها با هیپنوتیزم قابل کنترل است. از سوال شما متشکرم.
آقای دکتر ممکننه کسی افسرده گی داشته باشه ولی خودش خبر نداشته باشه ؟ آیا هیپنوتیزم میتونه افسردگی رو درمان کنه ؟ متشکرم
سینا جان .
اغلب بیماریهای روانی و اختلالات رفتاری را خود فرد مبتلا متوجه نیست و انکار میکند . اما این را هم نباید فراموش کنیم که اغلب این قبیل مشکلات در همه افراد در زمان های خاصی بروز میکند که نباید به آن بیماری قلمداد کنیم بلکه طبیعی است . فقط پزشک باید تشخیص دهد که این رفتار طبیعی هست یا بیماری است. به کسی و به خودتان برچسب نزنید . مثلا اختلال دو قطبی یا وسواس یا چند شخصیتی ، اینها همه شون خصوصیت هایی دارند که به درجاتی در همه افراد هست و بیماری هم نیست و سالم هستند و دارو و درمان نمیخواهند. افسردگی هم جزء همین دسته است و با هیپنوتیزم قابل درمان است. متشکرم.