آقای دکتر، ترم چهارم دانشگاه هستم اما درهنگام ارائه و سخنرانی در دانشگاه و در کلاس استرس و دلهره دارم.
قبل از شروع یخ یخ میکنم انگار فشارم افتاده وقتی شروع میکنم گر میگیرم.
از نگاه همکلاسیها میترسم صدایم میلرزد قلبم بشدت میزند. گر میگیرم. مرتب این در فکرم میچرخد که در موردم چه فکری میکنند.
اصلا از پنجم ابتدایی هم اینطور بوده ام. اگر معلم چیزی از جمع بپرسد جوابی که به ذهنم میرسد فکر میکنم مبادا اشتباه باشد و نمیگویم اما خیلی مواقع شده است که همان جواب را یک نفر دیگر گفته است و درست بوده است.
اگر چیزی از من بپرسند با اینکه کاملا هم بلدم اما دست و پا شکسته و با استرس جواب میدهم. نگاهم که میکنند به من استرس وارد میشود.
امتحانات کتبی را راحتم و معدلم ۱۹ است. اما سر جلسه امتحان اگر یک نفر از مراقبها بالای سرم باشد نمیتوانم تمرکز کنم و نمیتوانم بنویسم. حتی در خیابان بخواهم از کسی آدرس بپرسم کمی استرس دارم. سوپرمارکت بخواهم خرید کنم استرس دارم دستپاچه هستم.
این ها مشکلات یک دختر خانم ۲۰ ساله بود. می پرسید: آیا خوب میشوم؟
وقتی درمان به انسجام رسید و شرطی شد و توانست آرامش را با تکنیکهای من در خودش ایجاد کند، دید که استرس هایش فقط در همین موارد نبوده است و خیلی جاهای دیگر هم استرس داشته و خبر نداشته و با تکنیکهایی که به او آموزش داده بودم توانسته آنها را هم کنترل کند و خیلی آرام شده
توانسته بود پیامی که استاد داده بود را خودش شخصا و حضورا به اطلاع دانشجویان خوابگاه برساند.
داغ کردنها در ارائه و سخنرانی در دانشگاه از بین رفته بود و ارائه اش را بخوبی به اتمام رسانده بود.
شخصی که با آنها رفت و آمد کمی داشته اند آمده بود منزلشان و توانسته بود طپش قلبش را کنترل کند.
خرید هایش را براحتی توانسته بود انجام دهد، یک استاد از او چیزی پرسیده بود و توانسته بود براحتی جواب بدهد. اینها فیدبک های اوست که در جلسات درمانی بیان کرد.
او کاملا خوب شده است. . . . . .